نگین انگشتر (روستای گرمه)
ادبی
باغ را آفتی چو پیچک نیست که بسرو و گل و سوسن پیچد از نهال تر و گل نو خیز چند تن را بیک رسن پیچد زلف پرورده رمین تابد دست نوزاده چمن پیچد نسترن را بیاسمین بندد نار بُن را بنارون پیچد دهن لاله بر خسک دوزد افسر غنچه در کفن پیچد بند بر پای ارغوان بنهد رشته بر دست یاسمن پیچد پیکر خار خشک بی بر را در یکی سبز پیرهن پیچد بارور شاخ تازه و تر را جامه نیلگون بتن پیچد خار بُن را چنن کند ستوار که سر از تیغ خارکن پیچد گه بشوخی و یاوگی دستار بر سر شاهد چمن پیچد گاه زلف عروس گلشن را بر کمرگاه نسترن پیچد حاسد زشتخو بود پیچک که بشاخ نو و کهن پیچد چو نیابد بشاخساری دست لا جِرَم گرد خویشتن پیچد ( جلال همایی ) پیوندهای روزانه
پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
|||
|